زندگينامه آيت الله محمد تقي بهجت (ره)
آيت الله العظمي محمد بهجت فومني در اواخر سال ۱۳۳۴ ه.ق. در خانواده اي ديندار و تقوا پيشه، در شهر مذهبي فومن واقع دراستان گيلان، چشم به جهان گشود. هنوز ۱۶ ماه از عمرش نگذشته بود كه مادرش را از دست داد و از اوان كودكي طعم تلخ يتيمي را چشيد
آيت الله العظمي محمد بهجت فومني در اواخر سال ۱۳۳۴ ه.ق. در خانواده اي ديندار و تقوا پيشه، در شهر مذهبي فومن واقع دراستان گيلان، چشم به جهان گشود. هنوز ۱۶ ماه از عمرش نگذشته بود كه مادرش را از دست داد و از اوان كودكي طعم تلخ يتيمي را چشيد .
درباره نام آيت الله بهجت خاطره اي شيرين از يكي از نزديكان آقا نقل شده است كه ذكر آن در اينجا جالب مينمايد، و آن اينكه : پدر آيت الله بهجت در سن ۱۶-۱۷ سالگي بر اثر بيماري وبا در بستر بيماري مي افتد و حالش بد مي شود به گونه اي كه اميد زنده ماندن او از بين مي رود وي مي گفت: در آن حال ناگهان صدايي شنيدم كه گفت: « با ايشان كاري نداشته باشيد، زيرا ايشان پدر محمد تقي است. »
تا اينكه با آن حالت خوابش مي برد و مادرش كه در بالين او نشسته بود گمان مي كند وي از دنيا رفته، اما بعد از مدتي پدر آقاي بهجت از خواب بيدار مي شود و حالش رو به بهبودي مي رود و بالاخره كاملاً شفا مي يابد. چند سال پس از اين ماجرا تصميم به ازدواج مي گيرد و سخني را كه در حال بيماري به او گفته شده بود كاملاً از ياد مي برد. بعد از ازدواج نام اولين فرزند خود را به نام پدرش مهدي مي گذارد، فرزند دومي دختر بوده، وقتي فرزند سومين را خدا به او مي دهد، اسمش را « محمد حسين» مي گذارد، و هنگامي كه خداوند چهارمين فرزند را به او عنايت مي كند به ياد آن سخن كه در دوران بيماري اش شنيده بود مي افتد، و وي را « محمد تقي » نام مي نهد، ولي وي در كودكي در حوض آب مي افتد و از دنيا مي رود، تا اينكه سرانجام پنجمين فرزند را دوباره « محمد تقي » نام مي گذارد، و بدينسان نام آيت الله بهجت مشخص مي گردد.
كربلايي محمود بهجت، پدر آيت الله بهجت از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و در ضمن اشتغال به كسب و كار، به رتق و فتق امور مردم مي پرداخت و اسناد مهم و قباله ها به گواهي ايشان مي رسيد. وي اهل ادب و از ذوق سرشاري برخوردار بوده و مشتاقانه در مراثي اهل بيت عليهم السلام به ويژه حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام شعر مي سرود، مرثيه هاي جانگدازي كه اكنون پس از نيم قرن هنوز زبانزد مداحان آن سامان است. باري آيت الله بهجت در كودكي تحت تربيت پدري چنين كه دلسوخته اهل بيت عليهم السلام به ويژه سيد الشهداء عليه السلام بود، و نيز با شركت در مجالس حسيني و بهره مندي از انوار آن بار آمد. از همان كودكي از بازيهاي كودكانه پرهيز مي كرد و آثار نبوغ و انوار ايمان در چهره اش نمايان بود، و عشق فوق العاده به كسب علم و دانش در رفتارش جلوه گر.
در سال ۱۳۵۲ه.ق. براي ادامه تحصيل به نجف اشرف مشرّف مي گردد و قسمتهاي پاياني سطح را در محضر آيات عظام از آن جمله مرحوم آيت الله آقا شيخ مرتضي طالقاني به پايان مي رساند. با اين همه، همّت او تنها مصروف علوم ديني نبوده، بلكه عشق به كمالات والاي انساني هماره جان ناآرام او را به جستجوي مردان الهي و اولياء برجسته وا مي داشته است. يكي از شاگردان آيت الله بهجت مي گويد: در سالهاي متمادي كه در درس ايشان شركت مي جويم هرگز نشنيده ام كه جز در موارد نادر درباره خود مطلبي فرموده باشد. از جمله سخناني كه از زبان مباركش درباره خود فرمود، اين است كه در ضمن سخني به مناسبت تجليل از مقام معنوي استاد خود حضرت آيت الله نائيني(ره) فرمود: « من در ايام نوجاني در نماز جماعت ايشان شركت مي نمودم، و از حالات ايشان چيزهايي را درك مي كردم. »
آيت الله بهجت پس از اتمام دوره سطح، و درك محضر استادان بزرگي چون آيات عظام: آقا سيد ابوالحسن اصفهاني(ره)، آقا ضياء عراقي(ره)، و ميرزاي نائيني(ره)، به حوزه گرانقدر و پر محتواي آيتِ حقّ حاج شيخ محمد حسين غروي اصفهاني (ره)، معروف به غروي وارد شد و در محضر آن علامه كبير به تكميل نظريات فقهي و اصولي خويش پرداخت، و به ياري استعداد درخشان و تأييدات الهي از تفكرات عميق و ظريف و دقيق مرحوم علامه كمپاني، كه داراي فكري سريع و جوّال و متحرك و همراه با تيز بيني بوده، بهره ها برد. آيت الله محمد تقي مصباح درباره استفاده آيت الله بهجت از استادان خود مي گويد: « در فقه بيشتر از مرحوم آقا شيخ محمد كاظم شيرازي- كه شاگردان مرحوم ميرزا محمد تقي شيرازي و از استادان بسيار برجسته نجف اشرف بود- استفاده كرده، و در اصول از مرحوم آقاي نائيني، و سپس بيشتر از مرحوم آقا شيخ محمد حسين غروي اصفهاني فايده برده بودند، هم مدّت استفاده شان از مرحوم اصفهاني بيشتر بود و هم استفاده هاي جنبي ديگر. » آيت الله بهجت، در ضمن تحصيل و پيش از دوران بلوغ، به تهذيب نفس و استكما ل معنوي همّت گمارده، و در كربلا در تفحّص استاد و مربي اخلاقي بر آمده و به وجود آقاي قاضي كه در نجف بوده پي مي برد. و پس از مشرف شدن به نجف اشرف از استاد برجسته خويش آيت الله شيخ محمد حسين اصفهاني (غروي ) استفاده هاي اخلاقي مي نمايد.
آيت الله مصباح در اين باره مي گويد:
« پيدا بود كه از نظر رفتار هم خيلي تحت تأثير مرحوم آقا شيخ محمد حسين اصفهاني بودند، چون گاهي مطالبي را از ايشان با اعجابي خاص نقل مي كردند، و بعد نمونه هايش را ما در رفتار خود ايشان مي ديديم. پيدا بود كه اين استاد در شكل گرفتن شخصيت معنوي ايشان تأثير بسزايي داشته است. » همچنين در درسهاي اخلاقي آقا سيد عبدالغفار در نجف اشرف شركت جسته و از آن استفاده مي نموده، تا اينكه در سلك شاگردان حضرت آيت الله سيد علي قاضي(ره) در آمده و در صدد كسب معرفت از ايشان بر مي آيد، و در سن ۱۸ سالگي به محضر پر فيض عارف كامل حضرت آيت الله سيد علي آقاي قاضي بار مي يابد، و مورد ملاطفت و عنايات ويژه آن استاد معظّم قرار مي گيرد و در عنفوان جواني چندان مراحل عرفان را سپري مي كند كه غبطه ديگران را بر مي انگيزد.
آيه الله مصباح مي گويد:
« ايشان از مرحوم حاج ميرزا علي آقاي قاضي مستقيماً در جهت اخلاقي و معنوي بهره برده و سالها شاگردي ايشان را كرده بودند. آيت الله قاضي از كساني بودند كه مُمَحَّضِ در تربيت افراد از جهات معنوي و عرفاني بودند، مرحوم علامه طباطبايي و مرحوم آيت الله آقا شيخ محمد تقي آملي و مرحوم آقا شيخ علي محمد بروجردي و عده زيادي از بزرگان و حتي مراجع در جنبه هاي اخلاقي و عرفاني از وجود آقاي قاضي بهره برده بودند. آيت الله بهجت از اشخاص ديگري نيز گهگاه نكاتي نقل مي كردند مثل مرحوم آيت الله آقا شيخ مرتضي طالقاني و ديگران…
خود آقاي بهجت نقل مي كردند: شخصي در آن زمان در صدد بر آمده بود كه ببيند چه كساني سحر ماه مبارك رمضان در حرم حضرت امير عليه السلام در قنوت نماز وترشان دعاي ابو حمزه ثمالي مي خوانند، آن طور كه خاطرم هست اگر اشتباه نكنم كساني را كه مقيد بودند اين عمل را هر شب در حرم حضرت امير عليه السلام انجام بدهند شمرده بود و بيش از هفتاد نفر شده بودند.
به هر حال، بزرگاني كه تقيد به جهات عبادي و معنوي داشتند در آن عصرها زياد بودند. متأسفانه در عصر ما كمتر اين نمونه ها را مشاهده مي كنيم. البته علم غيب نداريم، شايد آن كساني كه پيشتر در حرمها اين عبادتها را انجام مي دادند حالا در خانه هايشان انجام مي دهند، ولي مي شود اطمينان پيدا كرد كه تقيد به اعمال عبادي و معنوي سير نزولي داشته و اين بسيار جاي تأسف است. »
يكي ديگر از شاگردان آقا ( حجّه الاسلام و المسلمين آقاي تهراني ) جريان فوق را به صورت ذيل از حضرت آيت الله بهجت نقل ميكند : « شخصي در آن زمان شنيده بود كه در گذشته هفتاد نفر در حرم حضرت امير عليه السلام در قنوت نماز وترشان دعاي ابو حمزه ثمالي را مي خواندند، آن شخص تصميم گرفته بود ببيند در زمان خودش چند نفر اين كار را انجام مي دهند، رفته بود و شمارش كرده و ديده بود تعداد افراد نسبت به زمان سابق تقليل پيدا كرده و مجموعاً پنجاه نفر (آن طور كه بنده «تهراني» به ياد دارم) در حرم ( اعّم از نزديك ضريح مطهّر، و رواقهاي اطراف) دعاي ابوحمزه را در دعاي نماز وتر خود قرائت مي كنند. »
ايشان بعد از تكميل دروس، در سال ۱۳۶۳ ه.ق. موافق با ۱۳۲۴ ه.ش. به ايران مراجعت كرده و چند ماهي در موطن خود فومن اقامت گزيد و بعداً در حالي كه آماده بازگشت به حوزه علميه نجف اشرف بود، قصد زيارت حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام و اطّلاع يافتن از وضعيت حوزه قم را كرد، ولي در طول چند ماهي كه در قم توقف كرده بود، خبر رحلت استادان بزرگ نجف، يكي پس از ديگري شنيده مي شد، لذا ايشان تصميم گرفت كه در شهر مقدس قم اقامت كند.
در قم از محضر آيت الله العضمي حجت كوه كمره اي استفاده كرده و در بين شاگردان آن فقيد سعيد درخشيد. چند ماهي از اقامت حضرت آيه الله العظمي بروجردي در قم نگذشته بود كه آيت الله بهجت وارد قم شد، و همچون حضرات آيات عظام امام خميني، گلپايگاني و … به درس فقيد سعيد مرحوم بروجردي حاضر شد.
آيت الله مصباح در اين باره مي گويد:
« آيت الله بهجت از همان زماني كه مرحوم آيت الله بروجردي(ره) در قم درس شروع كرده بودند از شاگردان برجسته واز مُستَشكِلين معروف و مبرّز درس ايشان بودند. معمولاً استاداني كه درس خارج مي گويند، در ميان شاگردانشان يكي دو سه نفر هستند كه ضمن اينكه بيش از همه مطالب را ضبط مي كنند احياناً اشكالاتي به نظرشان مي رسد كه مطرح و پي گيري مي كنند تا مسائل كاملاً حل شود، اينان از ديگران دقيق ترند، و اشكالاتشان علمي تر و نياز به غور و بررسي بيشتري دارد، و ايشان در آن زمان چنين موقعيتي را در درس مرحوم آيت الله بروجردي داشتند. »
آيت الله بهجت در همان ايام كه در درس آيات عظام اصفهاني، غروي و شيرازي حضور مي يافت، ضمن تهذيب نفس و تعلم، به تعليم هم مي پرداخت و سطوح عاليه را در نجف اشرف تدريس مي كرد. پس از هجرت به قم نيز پيوسته اين روال را ادامه مي دادند. در رابطه با تدريس خارج فقه توسط ايشان نيز در مجموع مي توا ن گفت كه ايشان بيش از چهل سال است كه به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال دارند و به واسطه شهرت گريزي غالباً در منزل تدريس كرده است، و فضلاي گرانقدري ساليان دراز از محضر پر فيض ايشان بهره برده اند .
آيت الله مصباح در مورد روش تدريس ايشان مي گويد:
« ايشان در بيان مطالب سعي مي كردند ابتدا مسأله را از روي كتاب شيخ انصاري قدس سره مطرح كنند، و بعد هر كجا مطلب قابل توجهي از ديگران مخصوصاً از صاحب جواهر قدس سره در طهارت، و از مرحوم حاج آقا رضا همداني و ديگران مطالب برجسته اي داشتند آن را نقل مي كردند، و بعد هر جا خود ايشان نظر خاصي داشتند آن را بيان مي كردند. اين شيوه از يك طرف باعث اين مي شد كه انسان از نظر استادان بزرگ در يك موضوع آگاه بشود و در عين حال صرفه جويي در وقت مي شد. استادان ديگر هم براي تدريس شيوه هاي جالبي داشتند كه شايد براي مبتدي مفيدتر بود كه هر مطلب را از هر استاد جداگانه طرح مي كردند، ولي خوب اين باعث مي شد كه وقت بيشتري گرفته بشود و احياناً مطالبي تكرار بشود.
در ضمن تدريس، در ميان نكته هايي كه از خود ايشان ما استفاده مي كرديم و طبعاً بعضي از اين نكته ها چيزهايي بود كه ايشان از استادانشان شفاهاً دريافت كرده بودند، به مطالب بسيار ارزنده و عميق و داراي دقتهاي كم نظيري بر مي خورديم. »
آيت الله مسعودي كه خود سالها از درس آيت الله العظمي بهجت بهره برده اند درباره ويژگي تدريس ايشان مي گويد:
« سبك درس ايشان سبك خاصي است. معمولاً آقايان مراجع و بزرگان در درس خارج يك مسأله اي را مطرح مي كنند و اقوال ديگران را يكي يكي ذكر مي كنند، سپس يكي را نقد مي كنند و ديگري را تأييد، و سرانجام يكي از آن نظرات را مي پذيرند، يا نظريه ديگري را انتخاب مي كنند. ولي ايشان بر خلاف همه، نقل اقوال نمي كنند بلكه ابتدا مسأله را مطرح مي كنند و بعد روند استدلالش را بيان مي كنند. اگر شاگرد آراء علماء را ديده و مطالعه كرده باشد، مي فهمد كه دليلي را كه استاد ذكر مي كند چه كسي گفته است، و اشكال يا تأييدي را كه مي كند مي فهمد به سخن چه كسي اشكال يا قول چه كسي را تأييد مي كند. لذا هر كس بخواهد در درس ايشان شركت كند بايد مباني و نظرات آقايان ديگر را ديده باشد. »
آيت الله محمد حسين احمدي فقيه يزدي درباره شيوه درس ايشان مي گويد:
« نوعاً ايشان چند مسئله اصلي يا فرعي را كه عنوان مي فرمودند بعد از توجه به ظرافتهاي حديث و روايت و يا آيه شريفه اي كه دلالت بر موضوع بحث داشت، مقايسه اي بين موضوع بحث و ساير بحثهاي مشابه مي نمودند و دقت عقلي و فكري خاصي در تعادل آن دو انجام مي دادند، آنگاه نتيجه مي گرفتند كه انصافاً نتيجه علمي و جديد بود. و حقيقتاً مطلبي را كه ذكر مي كردند ناشي از اوج و عظمت ديد و فكرشان بود كه از ائمه عليهم السلام و اسلام گرفته بود و اجتهاد صحيح نيز هم اين گونه بحث و تجزيه و تحليل كردن است. »
موعظه در درس
حجه السلام والمسلمين قدس، امام جمعه كلاچاي كه خود سالها در درس ايشان حضور داشته است مي گويد:
« روال آيت الله العظمي بهجت اين بود كه پيش از شروعِ درس، حدود ده دقيقه موعظه مي كرد، ولي نه به عنوان موعظه بلكه به عنوان حكايت حال بزرگان گذشته. و معلوم بود كه منظور اصلي آيت الله مصباح يزدي كه سالها در درس خارج فقه ايشان شركت مي كردند (۱۵سال)، علاوه بر استفاده علمي، استفاده از روحيه ملكوتي آقا بوده است. »
آيت الله مصباح در اين باره مي گويد:
« آيت الله بهجت گاهي داستاني را يا حديثي را نقل مي كردند كه براي ما تعجب آور بود ايشان چه اصراري دارند كه بر مطالب معلوم و روشن تكيه مي كنند، از جمله مطلبي كه ايشان در تذكّرات پيش از درس اصرار مي كردند امامت امير المؤمنين عليه السلام بود، ما تعجب مي كرديم كه ما مگر در آن حضرت شك داريم كه ايشان اين قدر اصرار دارند كه دلائل امامت حضرت علي عليه السلام را براي ما بيان كنند. يك خورده ته دلمان گله مند بوديم كه چرا به جاي اين مطالب يك چيز هايي كه بيشتر حاجت ماست ( در امور اخلاقي و معنوي ) مطالبي را نمي گويند. اما بعد از اين كه به پنجاه- شصت سالگي رسيديم، در بسياري از مباحث ديديم كه آن نكته هايي كه ايشان چهل سال پيشتر در درسشان درباره امامت علي عليه السلام مي فرمودند به دردمان مي خورد. گويا ايشان آن روز مي ديد كه يك مسائلي بناست در آينده مورد غفلت و تشكيك قرار بگيرد.
شايد اگر توجه هاي ايشان نبود ما انگيزه اي نداشتيم درباره اين مسائل مطالعه اي داشته باشيم، حتي از نكته هايي كه ايشان چهل سال پيش بيان مي كردند امروز بنده در نوشته هايم در مورد مسائل اعتقادي يا جاهاي ديگر استفاده كردهام. »
جايگاه علمي
گواهي استادان و هم دوره ايها و نيز شاگردان برجسته كه بخشي از آن در ذيل مي آيد نمايانگر دقت نظر و نبوغ برجستگي علمي ايشان است:
از آن جمله گويند:
روزي ايشان در درس كفايه يكي از شاگردانِ مرحوم آخوند خراساني به نحوه تقرير مطالب آخوند خراساني توسط استاد اعتراض مي كند، ولي با توجه به اينكه از همه طلاب شركت كننده در درس كم سنّ و سال تر بوده در جلسه بعدي پيش از حضور استاد مورد اعتراض و انتقاد شديد شاگردان ديگر قرار مي گيرد، ولي در آن هنگام ناگهان استاد وارد مي شود و متوجه اعتراض شاگردان به ايشان مي گردد. سپس خطاب به آنان مي فرمايد: « با آقاي بهجت كاري نداشته باشيد. » همه ساكت مي شوند آنگاه استاد ادامه مي دهد: « ديشب كه تقريرات درس مرحوم آخوند را مطالعه مي كردم متوجه شدم كه حقّ با ايشان است » و پس از اين سخن، از جديت و نبوغ آيت الله بهجت تمجيد مي نمايد.
يكي از دانشمندان نجف مي گويد:
« ايشان در درس، به مرحوم آيت الله كمپاني امان نمي داد، و پيوسته بحثها را مورد نقد قرار مي داد. »
مرحوم آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري نيز مي گويد:
« ايشان با اظهار نظرهاي دقيق و اشكالات مهمّ، چنان نظر استاد را جلب كرده بود كه چند روزي مجلسِ درس از حالت درس خارج شده بود، آن ايرادها براي ما هم مفيد بود؛ ولي آقاي بهجت براي گريز از شهرت ديگر به انتقاد نپرداختند و اگر ادامه مي دادند معلوم مي شد اگر بالاتر از ديگران نباشند بي شك كمتر از آنان نيستند. »
مرحوم علامه محمد تقي جعفري مي گويد:
« آن هنگام كه در خدمت آقا شيخ كاظم شيرازي مكاسب مي خوانديم، آيت الله بهجت نيز كه اينك در قم اقامت دارند، در درس ايشان شركت مي نمودند، خوب يادم هست كه وقتي ايشان اشكال مي كردند آقا شيخ كاظم با تمام قوا متوجه مي شد، يعني خيلي دقيق و عميق به اشكالات آقاي بهجت توجه مي كرد، و همان موقع ايشان در نجف به فضل و عرفان شناخته شده بود. »
آيت الله سيد محمد حسين طهراني در كتاب انوارالملكوت مي نويسد:
« آيت الله حاج شيخ عباس قوچاني، وصيّ سيد علي آقاي قاضي مي فرمودند: آيت الله العظمي حاج شيخ محمد تقي بهجت در فقه و اصول به درس مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ محمد حسين غروي اصفهاني حاضر مي شدند و چون به حجره خود در مدرسه مرحوم سيّد باز مي گشتند بعضي از طلابي كه در درس براي آنها اشكالاتي باقي مانده بود به حجره ايشان مي رفتند و اشكالشان را رفع مي نمودند. و چه بسا ايشان در حجره خواب بودند و در حال خواب از ايشان مي پرسيدند و ايشان هم مانند بيداري جواب مي دادند جواب كافي وشافي، و چون از خواب بر مي خاستند و از قضايا و پرسشهاي در حال خواب با ايشان سخن به ميان مي آمد ابداً اطلاع نداشتند و مي گفتند: هيچ به نظرم نمي رسد و از آنچه مي گوييد در خاطرم چيزي نيست. »
آيت الله مشكيني مي گويد:
« ايشان از جهت علمي ( هم در فقه و هم در اصول ) در يك مرتبه خيلي بالايي در ميان فقهاي شيعه قرار دارند. »
حجه السلام و المسلمين امجد مي گويد:
« ايشان در علميت در افق اعلي است. فقيهي است بسيار بزرگ، و معتقدم كه بايد مجتهدين پاي درسشان باشند تا نكته بگيرند و بفهمند، و حق اين است كه درس خارج را بايد امثال آيت الله بهجت بگويند نه آنهايي كه به نقل اقوال بسنده مي كنند. »
تشويق بزرگان به شركت در درس ايشان
آيت الله مصباح مي گويد:
« اولين چيزي كه ما را جذب كرد آن جاذبه معنوي و روحاني ايشان بود. ولي تدريجاً متوجه شديم كه ايشان از لحاظ مقامات علمي و فقاهت هم در درجه بسيار عالي قرار دارد. اين بود كه سعي كرديم خدمت ايشان درسي داشته باشيم تا وسيله اي باشد هم از معلومات ايشان بهره اي ببريم، و هم بهانه اي باشد كه هر روز خدمت ايشان برسيم و از كمالات روحي و معنوي آقا بهره مند شويم. كتاب طهارت را در خدمت ايشان شروع كرديم، ابتدا در يكي از حجرات مدرسه فيضيه چند نفر از دوستان شركت مي كردند، و بعد از گذشت يك سال، يكي دو سالي هم در حجره اي در مدرسه خان (مدرسه مرحوم آيت الله بروجردي) خدمت ايشان درس داشتيم، و بعدها كه ضعف مزاج ايشان بيشتر شد از آن به بعد در منزل، خدمتشان مي رفتيم كه يك دوره طهارت را خدمت ايشان خوانديم، و بعد يك دوره هم مكاسب و خيارات را كه تقريباً حدود ۱۵ سال ادامه پيدا كرد. ما در درس ايشان استفاده هايي مي برديم كه در بسياري از درسها كمتر يافت مي شد. »
شهيد بزرگوار استاد مطهري(ره) نيز به درس ايشان عنايت خاصّي داشتند. آيت الله محمد حسين احمدي يزدي در اين رابطه مي گويد:
« آيت الله شهيد مطهري درباره درس آيت الله بهجت به ما خيلي سفارش مي كرد و مي فرمود: حتماً در درس ايشان شركت كنيد مخصوصاً در اصول، چون آقاي بهجت درس آقا شيخ محمد حسين اصفهاني را ديده حتماً در درس ايشان شركت كنيد.»
استاد خسرو شاهي مي گويد:
« بنده در درس فقه خارج خيارات آيت الله العظمي شيخ مرتضي حائري شركت مي كردم. ايشان اواخر عمر مريض بودند و درسشان تعطيل شد. يك روز وقتي كه آيت الله حايري از حرم بيرون مي آمدند، به خدمتشان رفتم و پس از سلام عرض كردم: ان شاء الله درس را شروع مي فرماييد؟
فرمودند: نه. بعد فرمودند:
« شما كه جوان هستيد من يك ضابطه اي را در اختيار شما قرار بدهم، و آن اينكه درس كساني شركت بكنيد كه فقط نقل اقوال نكنند، بلكه اقوال را بررسي كرده و نكاتي را در درس بيان كنند كه در فعليت رساندن ملكه اجتهاد خيلي سودمند باشد. چون درسي براي شما مفيد است كه اين ملكه اجتهاد را از قوه به فعليت برساند، و تنها به نقل اقوال كفايت نكند. »
من همان جا به ايشان عرض كردم: جناب عالي كسي را با اسم براي ما معرفي بفرماييد. فرمودند: « من از اسم بردن معذورم. » عرض كردم: من در درس آيت الله العظمي بهجت شركت مي كنم. ايشان اظهار رضايت نمود و تبسم كردند و فرمودند: « درس ايشان از نظر دقت و محتوا همين قاعده و ضابطه اي را كه به شما گفتم دارد، خوب است كه در درس ايشان شركت مي كنيد. درس ايشان از هر جهت سازنده است هم از جهت علمي هم از جهت اخلاقي، اين درس را ادامه بدهيد. »
حضرت آيت الله بهجت داراي تأليفات متعددي در فقه و اصول هستند كه خود براي چاپ اكثر آنها اقدام نكرده اند، و گاه به كساني كه مي خواهند آنها را حتي با غير وجوه شرعيه چاپ كنند، اجازه نمي دهند و مي فرمايند: هنوز بسياري از كتابهاي علماي بزرگ سالهاست كه به گونه خطي مانده است، آنها را چاپ كنيد نوبت اينها دير نشده است.
فهرست عمده تأليفات ايشان كه برخي نيز با اصرار و پشتكاري برخي از شاگردانشان به چاپ رسيده، عبارتند از:
الف) كتابهاي چاپ شده:
۱٫ رساله توضيح المسائل ( فارسي و عربي )
۲٫ مناسك حجّ
دو كتاب فوق توسط برخي از فضلا بر اساس فتاوي ايشان تأليف و پس از تأييد آقا به چاپ رسيده است.
۳٫ وسيله النجاه
اين كتاب در بردارنده نظرات فقهي ايشان در اكثر ابواب فقه است كه در متن وسيله النجاه آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني(ره) گنجانده شده و نهايتاً جلد نخست آن با تأييد ايشان به چاپ رسيده است.
۴٫ جامع المسائل
اين كتاب مجموعه حواشي ايشان بر كتاب « ذخيره العباد» استادش آيت الله العظمي محمد حسين غروي اصفهاني، و نيز تكميل آن تا آخر فقه مي باشد، كه قسمتهايي از آن ابتدا با نام « ذخيره العباد» با حروفچيني نه چندان زيبا و در تعداد نسخه اندك در اختيار برخي از شاگردان و خواصّ ايشان قرار گرفت، و بعداً جلد اول از اين مجموعه كه قرار است در پنج مجلد به چاپ برسد، به خاطر كثرت فروع فقهي كه توسط حضرت آيت الله بهجت بر اصل كتاب افزوده شده و جامعيت آن « جامعُ المسائل » نام گرفته و به همت برخي از شاگردان ايشان به چاپ رسيد.
ب) تأليفات آماده چاپ و نشر:
آيت الله بهجت در اين كتاب با سبكي ويژه و تلخيص مطالب به ترتيب مباحث
« جواهر الكلام» به بيان نظريات نو و ابتكاري خويش پرداخته اند. ۱٫ جلد اول از كتاب صلوه
۲٫ جلد اول از دوره اصول
اين كتاب تقريبا” به ترتيب « كفايه الاصول» نگارش يافته است، و بارها توسط ايشان مورد مداقّه و تجديد نظر قرار گرفته، و نظرياتي نو در بسياري از مباحث اصول را در بردارد.
۳٫ تعليقه بر مناسك شيخ انصاري
اين كتاب در بردارنده نظرات ايشان درباره مناسك حجّ مي باشد.
ج) تأليفاتي كه هنوز اقدام به چاپ آنها نشده است:
۱٫ بقيه مجلّدات دوره اصول
۲٫ حاشيه بر مكاسب شيخ انصاري
كه به ترتيب مكاسب شيخ انصاري(ره) از اول تا انجام، و پس از اتمام آن ادامه مباحثي كه در مكاسب مطرح نشده بر اساس متن « شرائع الاسلام » نگارش يافته است، ايشان در اين دوره از مباحث فقهي نظرات جديدي را ارائه داده اند.
۳٫ دوره طهارت
در اين كتاب نيز آيت الله بهجت بسان دوره « كتاب الصلوه » به ترتيب مباحث
« جواهر الكلام» با تلخيص و نو آوري نظرات خويش را مطرح نموده اند.
۴٫ بقيه مجلّدات دوره كتاب الصلوه
همچنين ايشان در تأليف سفينه البحار با مرحوم حاج شيخ عباس قمي (ره) همكاري داشته اند، و قسمت زيادي از سفينه البحار خطي، به خط ايشان نوشته شده است.
ويژگي :
۱٫ تقوا و خود سازي
۲٫ زهد و ساده زيستي ۳٫ عبادت ۴٫ زيارت و توسل ۵٫ تواضع و فروتني ۶٫ سير و سلوك و مقام معنوي ۷٫ اطلاع از غيب و ظهور كرامات ۸٫ اهتمام ويژه به رعايت شرعيات ۹٫ الگوي رفتاري مجسّم ۱۰٫ تلاش براي سير معنوي و تكامل ديگران ۱۱٫ نظم و برنامه ريزي در كارها ۱۲٫ دائم الذكر بودن ۱۳٫ انديشيدن پيش از سخن گفتن ۱۴٫ كتوم بودن ۱۵٫ تربيت غير مستقيم
۱٫ تقوا و خود سازي
چنانكه گذشت ايشان در نوجواني به ميدان خودسازي گام نهاد، و در فراگيري علوم و تزكيه نفس چنان جدي بوده و هستند كه گويا كاري غير از آن ندارند، و همواره در آموزش هاي اخلاقي بر اين نكته اصرار دارند كه تلاشي پيگير و رياضتي فراگير لازم است تا انسان در جبهه ستيز با رذيلتهاي اخلاقي و در جهاد اكبر با هواهاي نفساني، سر بلند و پيروز گرديده و به سازندگي خويش بپردازد، و همواره معتقد به لزوم همپايي دانش و اخلاق بوده و مؤكداً به خطر جدايي علم و تزكيه هشدار ميدهند و زيان عالم غير مهذّب و دانش بدون تزكيه را از هر ضرر و زيان ديگري بيشتر ميدانند.
آن بزرگوار، انسان مخلص و مشتاقي است كه در همه حال عقربه زندگي و حيات خوي را به سوي خدا چرخانده، و كوشيده است تا پيوسته در حوزه جاذبه الهي قرار گرفته و به همه چيز و همه كس با ديد خداخواهي بنگرد.
يكي از مجتهدان بزرگ در اين باره گفته است:
« ايشان را نمي شود گفت آدم با تقوايي است، بلكه ايشان عين تقوا و مجسمه تقواست. »
آيت الله شيخ جواد كربلايي مي گويد:
« يكي از آقايان كه كم و بيش از حالات ايشان مطلع و از هواداران ايشان نيز بودند مي گفت: آقا هر شب يا غالب اوقات وقت خود را به خلوت و فكر در مجاري معارف الهي مي گذرانند، و هيچ گاه حاضر نبودند كه وقت خود را به باطل بگذرانند و در محافل بيهوده شركت كنند، و كاملاً در مقام احتراز از صحبتهاي بيهوده بوده و وقت رفتن به درس و يا تشرف به زيارت حضرت امير- روحي فداه- عبايش را بر سر كشيده و بدون التفات و توجه به كسي مي رفتند، كه چند بار خودم نيز مشاهده كردم… ايشان كاملاً كتوم هستند مخصوصاً درباره حالات شخص خودشان، و همچنين درباره بيان الطاف خاصه اي كه حق تعالي به ايشان مرحمت فرموده كتوم هستند. »
۲٫ زهد و ساده زيستي
اولياي خدا بر خلاف عموم مردم كه به ظاهر دنيا چشم دوخته اند و سرگرم آن هستند، همواره به حقيقت دنيا مي نگرند، و به فرداي خويش مي پردازند و بدينسان هماره از قيد مطامع گريخته و با صفاي قناعت و ساده زيستي، روحي سرشار از معنويت را به دست مي آورند، در حالي كه مردم در انبوه ظلمت هاي غفلت و تشريفات زندگاني و آزمنديهاي آن غرق و سرگردانند.
آيت الله بهجت نيز از اين دسته اولياي خدا مي باشد. ايشان زاهد عارفي است كه پيوسته بي رغبت به دنيا و آزاده و بي تكلف زيسته است، آن بزرگوار از برجسته ترين چهره هاي زاهد و وارسته زمان ماست كه چنان در جاذبه معنويات قرار گرفته و به حقيقت و باطن دنيا توجه داشته كه ذره اي به تعلقات و ماديات آلوده نگشته و از هر چه رنگ تعلق پذيرفته آزاد بوده است. او نه تنها چنين انديشيده و از دنيا و مظاهرش گريزان بوده بلكه در عمل و زندگاني معيشتي نيز در همين راستا حركت كرده است.
زندگي ساده او در خانه اي قديمي و محقر در قم، و مقاومت ايشان در برابر خواسته هاي مكررعلما و مردم براي تعويض خانه، گواهي صادق بر روح بزرگ و زاهدانه اين پير فرزانه است.
آيت الله مصباح در مورد زهد و ساده زيستي ايشان مي گويد:
« آيت الله بهجت منزلي جنب مدرسه حجتيه اجاره كرده بودند، و بعد تغيير منزل دادند و در اوائل خيابان چهار مردان فعلي يك خانه اي اجاره كرده بودند كه ظاهراً دو اتاق بيشتر نداشت، و در وسط آن اتاقي كه ما خدمت ايشان مي رسيديم پرده اي كشيده شده بود كه پشتش خانواده شان زندگي مي كردند و ما اين طرف پرده مي نشستيم و از حضور ايشان بهره مند مي شديم. زندگي بسيار ساده و دور از هر گونه تكلف و توأم با يك عالم نورانيت و معنويت…
الان نيز خانه ايشان ظرفيت اينكه تعداد زيادي در آن اجتماع بكنند ندارد، و دو سه اتاق كوچك دارد با همان گليمهايي كه از چهل- پنجاه سال پيش داشتند. بعد از مرجعيت نيز منزلشان هيچ تغييري نكرده، لذا جاي پذيرايي و ملاقات از بازديد كنندگان كم است، از اين رو در اعياد و ايام سوگواري در مسجد فاطميه جلوس مي فرمايند، و كساني كه مي خواهند ايشان را زيارت كنند آنجا خدمتشان مي رسند. »
آيت الله مسعودي نيز مي گويد:
« بارها آمدند براي ايشان خانه بخرند قبول نكردند، من خودم چند مرتبه به ايشان گفتم: آقا! اين منزل خراب است، از نظر وضع شرعي هم معلوم نيست آدم بتواند اينجا زندگي كند. اصلاً توجهي نكردند. »
۳٫ عبادت
يكي از عوامل مهم موفقيت انسان كه مي تواند براي ديگران الگو و راهنما قرار گيرد، تقيد ايشان به اعمال عبادي و تعبد ايشان است.
ارتباط استوار آيه الله العظمي بهجت با خداوند متعال، ذكرهاي پي در پي، به جاي آوردن نوافل، شب زنده داريهاي كم نظير ايشان بسيار عبرت انگيز است.
سالهاي سال نماز جماعت ايشان از شورانگيزترين، با صفا ترين و روح نوازترين نمازهاي جماعت ايران اسلامي بوده و هست. در اين نماز عالمان وارسته و خداجوي، بسياري از طلاب تقوا پيشه، بسيجيان رزمجو و دلداده خدا، و ديگر قشرهاي مردم شركت مي كردند. اين نماز چنان پر معنويت است كه گاه به ويژه در شبهاي جمعه صداي گريه آيت الله بهجت با نوحه و ناله غم انگيز نمازگزاران همراه مي شود، و روحها به پرواز در مي آيد و چشمها به اشك مي نشيند، و فضاي دلها نوراني مي گردد. چنين فضاي معنوي و روح نوازي در اين زمان در هيچ نماز جماعتي وجود ندارد. بي جهت نيست كه بسياري از اوقات در مسجدي كه ايشان نماز جماعت اقامه مي كنند جا براي نماز گزاران تنگ مي گردد و عده كثيري حتي آنان كه مشتاقانه و به اميد كسب فيض از اين نماز پر معنويت، از راه هاي دور آمده اند مجبور به ترك مسجد مي شوند.
اين نماز همواره مورد توجه اولياي خدا بوده و هست، علامه طباطبائي(ره) در آن شركت مي جسته، و آيت الله بهاء الديني(ره) نيز عنايت خاصي به نماز جماعت ايشان داشته اند. در اين ارتباط آيت الله محمد حسن احمدي فقيه يزدي خاطره اي را نقل مي كنند كه ذكرش در اينجا مناسب است. وي مي گويد:
« شبهاي ماه رمضان آيت الله بهاء الديني زودتر از آيت الله بهجت نماز مي خواندند، ايشان خواست يكي از نزديكان را به جايي بفرستد، آن شخص گفت: اگر بروم از نماز شما محروم مي شوم. آقاي بهاء الديني فرمودند: بر اين كار را انجام بده و بعد از افطار برو پشت سر آقاي بهجت نماز بخوان. »
آقاي مصباح نيز درباره سابقه نماز جماعت دل انگيز ايشان مي گويد:
« آيت الله بهجت در حدود چهل سال قبل برنامه اي داشتند كه پيش از غروب قدم زنان به سوي صفائيه ( كه آن وقتها در آنجا ساختمان احداث نشده بود و از نزديكهاي پل صفائيه ديگر زمين مزروعي بود )، مي رفتند و مقدار زيادي از زمينهاي مزروعي را مي گذشتند و در آنجا مي نشستند و بعد نماز مغرب و عشاء را در آن زمينها مي خواندند و بعضي دوستان كه علاقه مند بودند خدمت ايشان مي رسيدند.
يكي از آن دوستان نقل مي كرد:
آيت الله بهجت يك شب بعد از نماز فرمودند:
« اگر سلاطين عالم مي دانستند كه انسان در حال عبادت چه لذتهايي مي برد، هيچ گاه دنبال اين مسائل مادي نمي رفتند…»
وقتي كه اين منزلي را كه اينك در آن اقامت دارند خريدند، چون نزديكتر بود بيشتر دوستان در همين منزل براي نماز خدمتشان مي رسيدند، بعد ايشان را به مسجد فاطميه دعوت كردند و آنجا محل اجتماع كساني بود كه علاقه مند بودند از نماز ايشان استفاده كنند، و تاكنون همچنان قريب به چهل سال است كه در مسجد فاطميه در سه وقت نماز جماعت اقامه مي كنند، و اخيراً درسشان را هم از منزل به همان مسجد منتقل كرده اند و ديد و بازديدهاي اعياد و ايام سوگواري نيز در همان مسجد انجام مي گيرد. »
آيت الله شيخ جواد كربلايي درباره نماز شب و گريه هاي نيمه شب ايشان مي گويد: « جناب آيت الله بهجت در جديت در نماز شب و گريه در نيمه هاي شب مخصوصاً شبهاي جمعه كوشا بودند. يكي از علما و مشاهير به من فرمودند كه: شب جمعه در مدرسه سيّد(ره) در نجف اشرف در نيمه شب شنيدم كه ايشان با صداي حزين و ناله و گريه در حالي كه سر به سجده گذاشته بود مكرّرَاً به حق تعالي عرضه مي داشت:
« إلهي! من لي غيرك، أسأله كشف ضرّي والنّظر في أمري:
معبودا! من جز تو چه كسي را دارم كه از او بخواهم رنجوري مرا بر طرف كرده و نظري به امورم نمايد. دعاي كميل »
۴٫ زيارت و توسل
آيت الله بهجت حتي با اين سنّ و سال برنامه روزمره خويش را به اين صورت آغاز مي كنند: هر روز با نهايت ادب به محضر مقدس حضرت معصومه عليها السلام شرفياب مي گردند. و با احترام و خضوع و خشوع در مقابل ضريح مطهر مي ايستد و بعد زيارت عاشوراي حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام را قرائت مي كنند.
مؤلف كتاب انوار الملكوت از قول آيت الله شيخ عباس قوچاني، وصّي مرحوم ميرزا علي آقاي قاضي نقل مي كند كه:
« آيت الله العظمي بهجت بسيار به مسجد سهله مي رفتند و شبها تا صبح به تنهايي در آن جا بيتوته مي كردند. يك شب بسيار تاريك كه چراغي هم در مسجد روشن نبود، در ميانه شب احتياج به تجديد وضو پيدا كرده و براي تطهير و وضو به ناچار مي بايست از مسجد بيرون رفته و در محلّ وضو خانه كه بيرون مسجد در سمت شرقي آن واقع است وضو بسازند، ناگهان مختصر خوفي در اثر عبور اين مسافت و در ظلمت محض و تنهايي در ايشان پيدا مي شود، به مجرد اين خوف ناگهان نوري همچون چراغ در پيشاپيش ايشان پديدار ميشود، ايشان با آن نور خارج مي شوند و تطهير نموده و وضو مي گيرند و سپس به جاي خود بر مي گردند و در همه اين احوال، آن نور در برابر ايشان حركت مي كرده تا اينكه به محل خود مي رسند آن نور ناپديد مي شود. »
۵٫ تواضع و فروتني
شهرت گريزي، هوي ستيزي و فروتني از ديگر ابعاد برجسته شخصيت معنوي ايشان است؛ با اينكه فقيهي شناخته شده و مجتهدي صاحب نام و از برجستگان حوزه علميه قم مي باشند، نه تنها تا كساني كه از ايشان مسن تر بودند و يا جلوتر بودند، بلكه تا هم دوره ايهاي ايشان در قيد حيات بودند هيچگاه اجازه انتشار توضيح المسائل خود را نمي دادند، تا اينكه با در خواستهاي مكرر عالمان راضي شدند فتاوايشان به چاپ برسد، با اين حال اكنون نيز به هيچ وجه اجازه نمي دهند رساله شان را از وجوهات شرعيه چاپ كنند.
و نيز در مجالسي كه از طرف ايشان برگزار مي شده است، ايشان به خطباي مجالس توصيه مي فرمودند كه: حتي از ذكر نام ايشان در مجلس خود داري كنند. و اين، خود دليل اوج هوي ستيزي و هوس پرهيزي اين مرجع بزرگ است.
حاج آقا قدس درباره تواضع و شكسته نفسي ايشان مي گويد:
« روزي با مهمان خودم، مرحوم حجه السلام حاج شيخ نصر الله لاهوتي به خدمت آقا رفتيم. آقاي لاهوتي گفتند: آقا! من به مشهد مشرف شده بودم، كسي از شما انتقاد مي كرد و من عصباني شدم. آقا فرمودند: در روايات آمده است عالمي را كه رو به دنيا آورد متهم سازيد. من خيلي ناراحت شدم كه خدايا! اگر زندگي اين آقا رو به دنيا آوردن است، پس تكليف ما چيست؟ »
۶٫ سير و سلوك و مقام معنوي
آيت الله بهجت در سيروسلوك سابقه دهها ساله دارد، ايشان از شاگردان عارف كامل حضرت آيت الله سيد علي آقاي قاضي (ره) و مورد توجه خاص آن استاد بزرگ بوده و در اوان جواني، مراحلي را در عرفان سپري كرده اند.
بعضي از نزديكان مرحوم قاضي مي گفتند:
« از مقامات و مراحلي كه ايشان طي كرده اند اطلاع داريم، ولي عهدي داريم با ايشان كه به احدي نگوييم. »
عارف بزرگي چون امام خميني (قدس سره) به ايشان عنايتي خاص داشته اند. امام بعد از بازگشت به قم در اول انقلاب، در بيت ايشان حضور يافته و به ديدار يكديگر نايل مي آيند.
مؤلف كتاب انوارالملكوت نيز در اين باره مي نويسد:
« آيت الله العظمي حاج شيخ محمد تقي بهجت فومني از شاگردان معروف آيت الحق و سند عرفان، عارف بي بديل مرحوم آقاي حاج ميرزا علي آقاي قاضي تبريزي(ره) در نجف اشرف بوده اند، و در زمان آن مرحوم، داراي حالات و مكاشفات غيبيه الهي بوده و در سكوت و مراقبه، حد اعلايي از مراتب را حايز بوده اند.»
و بخاطر همين ويژگي بوده است كه مرحوم آقاي قاضي عنايت خاصي نسبت به ايشان داشت آقا ضياءالدين آملي فرزند آيت الله العظمي حاج شيخ محمد تقي آملي در جلسه درس آيت الله بهجت در حضور ايشان براي حضار نقل كرده بود كه من به چشم خود ديدم كه مرحوم آقاي ميرزا علي آقاي قاضي در نماز به ايشان اقتدا نمودند.
۷٫ اطلاع از غيب و ظهور كرامات
حضرت آيت الله بهجت از آن دسته اولياي خداست كه بر خلاف غالب مردم كه از عالم غيب اطلاعي ندارند، به قدرت خداوند متعال به مقاماتي رسيده كه مي تواند عوالمي از غيب را مشاهده كند. و شايد كثرت تكرار ذكر« يا ستار » توسط ايشان در خلوت و جلوت، و در حال نشستن و برخاستن از اين حقيقت حكايت داشته باشد.
آيت الله مصباح يزدي در اين باره مي فرمايد:
« به نظر مي رسد ايشان از نظر مراتب عرفاني و كمالات معنوي در مقامي هستند كه غالباً عوالمي از غيب را شاهدند. و چه بسا در آن، حقايقي از جمله حقيقت بعضي افراد را آشكارا ( با ديده دل) مي بينند، اما چون خود نمي خواهند افراد را اين چنين ببينند، غالباً ذكر « يا ستار » را تكرار مي كنند و از خداوند مي خواهند آنچه را كه مي بينند بر ايشان پنهان سازد. »
در واقع امثال اين امور از جمله كراماتي محسوب مي شود كه از اولياي خدا صادر مي گردد، و ظهور كرامات رهاورد مجاهدت و مخالفت ممتدّ با هوا و هوس مي باشد، و آيت الله بهجت شخصيتي است كه در طول عمر با قصد خالص و توجه تامّ به حضرت حقّ سبحانه به خودسازي و تهذيب پرداخته است، لذا ظهور كرامات و امور خارق العاده از ايشان امري به دور از ذهن نيست؛ بلكه افرادي كه با ايشان مصاحبت دارند نمونه هاي آن را بالعيان از ايشان مشاهده ميكنند.
آيت الله مصباح با ذكر چند شاهد مثال در اين باره مي گويد:
« كساني كه ساليان متمادي با آيت الله بهجت معاشرت داشتند، گاهي چيزهايي از ايشان ميديدند كه به اصطلاح «كرامت» و امر خارق العاده است، هر چند طوري برخورد مي كردند كه معلوم نشود امري كه از ايشان به ظهور پيوسته كاملا” يك امر خارق العاده اي است.
كه چند نمونه را بيان مي كنم:
زماني كه حضرت امام(ره) در تبعيد به سر مي برند ( گويا در تركيه بودند)، بسياري از فضلا و بزرگان علاقمند به ايشان، مورد آزار و اذيت دستگاه قرار مي گرفتند. و به محض اينكه كلمه اي مي گفتند يا رفتاري از آنها ظاهر مي شد، از منبر بازشان مي داشتند و آنها را جلب مي كردند و مدتها زندان بودند و به جاهايي مي بردند كه ديگران خبر نداشتند. از جمله يادم مي آيد زماني آقاي جنتي تحت تعقيب قرار گرفتند و ايشان را گرفتند و به واسطه قرائن همه ما نگران بوديم ايشان را خيلي اذيت كنند. من آمدم خدمت آقاي بهجت (حفظه الله تعالي) و جريان را حضورشان توضيح دادم، ايشان تأملي كردند و فرمودند:
« ان شاء الله خبر آزادي ايشان را براي من بياوريد ».
اين فرمايش اشاره اي بود به اينكه آقاي جنتي به زودي آزاد مي شوند و مشكلي نخواهد بود، البته اين سخن را ممكن است هر كسي بگويد، اما فرمايش آقاي بهجت در آن موقعيت، مژده اي براي ما بود و ما مطمئن بوديم كه آقا مي دانند كه اين جريان ادامه پيدا نمي كند و مشكلي پيش نمي آيد،؛ ولي مواردي هم بود كه مثلاً ما به ايشان عرض مي كرديم براي شخصي دعا بفرماييد، ولي آقا چنين چيزي نمي گفتند و شخص مورد نظر نيز به زودي آزاد نمي شد.
نمونه ديگر:
« براي خانواده اي حادثه ناگواري پيش آمده بود، به اين صورت كه در شب عروسي دشمنان عروس آمده بودند و عروس را از خانه اش دزديده بودند، و كسي اطلاع نداشت كه عروس را كجا برده اند، شب عروسي بود خانواده عروس و داماد جمع شده بودند مراسم عروسي را برگزار كنند و نزديك غروب ديده بودند عروس نيست خيلي نگران شده بودند و جاهايي را كه احتمال مي دادند جستجو كرده بودند.
و به هر حال پدر و مادر عروس خيلي دستپاچه مي شوند، يكي از دوستان ما كه همسايه آنان بود مي گويد: من هيچ چاره اي نديدم، گفتم: مي روم خدمت آقاي بهجت عرض مي كنم ببينم ايشان چه مي گويند. با شتاب فراوان و ناراحتي آمدم خدمت ايشان و داستان را گفتم. آقا تأملي كردند و به طور خيلي عادي فرمودند:
« برويد حرم، شايد آمده باشد حرم! »
ايشان بر مي گردد و مطمئن مي شود كه بايد همين كار را انجام بدهد، به خانواده عروس اطلاع مي دهد و آنها ميآيند و در بالا سر حضرت معصومه عليها السلام عروس را پيدا مي كنند. حالا جريان چه بوده دقيقاً يادم نيست، ولي هيچ احتمال نمي دادند كه بتوانند او را در چنين موقعيتي پيدا كنند. »
نمونه ديگر:
« يكي از دوستان مي گفت: خانم من باردار بود و نزديك ماه رمضان مي خواستم به مسافرت بروم. براي خداحافظي و التماس دعا